کتاب “عارفانه” زندگینامه و خاطرات شهید احمدعلی نیری را به تصویر میکشد. این اثر شامل 43 خاطره از زبان دوستان، خانواده و همرزمان اوست و به روایت زندگیاش در سالهای 46 تا 64 میپردازد. احمدعلی نیری، عارفی جوان و با ایمان، تحت تربیت استاد العارفین آیتالله حق شناس قرار داشت.
204 عدد در انبار (می توان پیش خرید کرد)
کتاب “عارفانه” زندگینامه و خاطرات شهید احمدعلی نیری را به تصویر میکشد. این اثر شامل 43 خاطره از زبان دوستان، خانواده و همرزمان اوست و به روایت زندگیاش در سالهای 46 تا 64 میپردازد. احمدعلی نیری، عارفی جوان و با ایمان، تحت تربیت استاد العارفین آیتالله حق شناس قرار داشت. این کتاب به خواننده کمک میکند تا با شخصیت و تفکرات این شهید بزرگوار آشنا شود و تأثیرات عمیق او بر اطرافیانش را درک کند.احمدعلی نیری، جوانی با ایمان و عارف، تحت تربیت استاد العارفین آیتالله حق شناس قرار داشت و به عنوان یک شخصیت معنوی در میان دوستان و همرزمانش شناخته میشد. کتاب به بررسی تأثیرات عمیق او بر اطرافیانش و همچنین چالشها و مبارزاتش در دوران انقلاب اسلامی میپردازد. نویسنده با استفاده از روایتهای شخصی، سعی دارد تا ابعاد مختلف شخصیت نیری را به تصویر بکشد و خواننده را با تفکرات و آرمانهای او آشنا کند. “عارفانه” نه تنها یک زندگینامه است، بلکه به نوعی یک منبع الهامبخش برای کسانی است که به دنبال درک عمیقتری از عرفان و معنویت هستند. این کتاب به خوبی نشان میدهد که چگونه یک فرد میتواند با ایمان و اراده قوی، تأثیرات مثبتی بر جامعه خود بگذارد.
برشی از کتاب عارفانه:
دوستش می گفت: احمد خالصانه و بی ریا برای خدا کار می کرد. سخت ترین کارها را در مسجد انجام می داد. یک بار یادم هست که می خواست بخاری مسجد را روشن کند. یک دفعه به خاطر گازی که در آن جمع شده بود صدای انفجار آمد! خدا خیلی رحم کرد. آتش زیادی از دهانه ی بخاری خارج شد و تمام ابروها و ریش احمد آقا سوخت. اما احمد خیلی تحمل داشت. حتی یک آه هم نکشید. بار دیگر در تزیین مسجد برای نیمه شعبان از روی نردبان به زمین افتاد و دستش شکست اما این اتفاقات ذره ای در او تردید ایجاد نکرد. او با جدیت کار در مسجد را ادامه می داد.می دانست حضرت زهرا در حدیث زیبایی می فرمایند: کسی که عبادت خالصانه اش را به سوی خدا بفرستد خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهد فرستاد. شنیده بودم که احمد مشغول نگارش قرآن است. قبلاً یک بار کل قرآن را نوشته بود بعد هدیه داد به یکی از دوستان.برای بار دوم کار نگارش را آغاز کرد. اما این بار کار را تمام نکرد! پرسیدم تو که شروع کردی خُب تمامش کن و بده به من گفت نه اولش با اخلاص بود اما الان احساس می کنم اخلاص لازم برای این کار را ندارم.